عصر يك جمعه دلگير، دلم گفت: بگويم، بنويسم كه چرا عشق به انسان نرسيدست، چرا آب به انسان نرسيدست، و هنوزم كه هنوز است، غم عشق به پايان نرسيدست بگو حافظ دلخسته ز شيراز بيايد، بنويسد كه هنوزم كه هنوز است، چرا يوسف گمگشته به كنعان نرسيدست و چرا كلبه احزان به گلستان نرسيدست عصر اين جمعه دلگير، وجود تو كنار دل هر بيدل آشفته شود حس كجايي گل نرگس؟
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان درد و دل با امـــــــــــ
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 1 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 1 بازدید ماه : 1 بازدید کل : 2785 تعداد مطالب : 6 تعداد نظرات : 0 تعداد آنلاین : 1